نگاهی به دیالکتیک حقیقت و دروغ
روزی دروغ به حقیقت گفت: میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند. وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد. دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید و رفت. از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است، اما دروغ درلباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود.
آنچه که میتوان از متن برداشت و آنچه که در این جهان اتفاق افتاده است و اتفاق می افتد حقیقت زشت است و دروغ زیبا !
در مواجه با زندگی واقعی رویکرد جامعه به انسانیت بیشتر ناشی از چیست ؟
اگر حقیقت زشت باشد و دروغ زیبا آنچه در جامعه واقعی باید آن را مورد توجه قرار داد چیزی جز آن نیست که دروغ و زشتی ناشی از آن جهان را فرا گرفته و حقیقت هماره مانند عورتی که زشت و زننده است دیدنش نمایان خواهد بود .
در مواجه با نگاهی که انسانیت به تعبیر خود والا در برابر انسانیت به تعبیر انسان والا پست ، آنچه که جهان در ارتباط با وضعیت خاص در رابطه با یک فرد که مورد استثمار است و استعمارگر همواره استعمارگرست که مورد تمجید قرار دارد و استثمار شده مورد لطف استعمارگر و آنچه که قضاوت انسانها را در خود جای خواهد داد ناشی از همان زشتی و زیبایی تغییر جایگاهی دروغ و حقیقت است ! هیچ عقل واحدی و انسان نیک اندیشی خدمات استثمار شده بر استعمار گر را نخواهد دید و بینایی اش بر مبنای همان نگاه زشتی و زیبایی است که دچار جریان خواهد بود .
این است که آنکه مورد استثمار قرار گرفته است هر روز پلشت تر و پس تر به نظر میرسد و آنکه استعمار بالاتر و برتر !
نگاهی به حقیقت و دروغ جامعه انسانی و اغفال جامعه از طرف تماشا و عدم درک واقعیت و کشف مطلب
عباس تهرانی
پ.ن:
گاهی بازگشت به ابتدای راه نوشتن یعنی حس که روزی که اینجا را ساختم پیدا کرده ام من روزی که اولین مطلب را در این وبلاگ نوشتم تنها مانده بودم حالا نیز همان تنهایی به سراغ من آمده و تنها مانده ام.